موضوعات: تصویر
   شنبه 20 آبان 1396نظر دهید »

 چرا یک قطره شراب هم حرام است؟
 
سوال❓ ﭼﺮﺍ ﯾﻚ ﻗﻄﺮﻩ شراب ﻫﻢ ﺣﺮﺍﻡ ﺍﺳﺖ؟

 


پاسخ

 


ﺍﺯ ﺍﻣﯿﺮ ﺍﻟﻤﺆﻣﻨﯿﻦ ﻋﻠﯽ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﺭﻭﺍﯾﺖ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﺯﯾﺎﺩﺵ ﺣﺮﺍﻡ ﺷﺪﻩ ﮐﻤﺶ ﻧﯿﺰ ﺣﺮﺍﻡ ﺍﺳﺖ‎ 

 


 ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻫﺮﭼﯿﺰ ﺑﺎﯾﺪ ﯾﮏ ﻣﻄﻠﺐ ﮐﻠﯽ ﺭﺍ ﺑﺪﺍﻧﯿﻢ ﻭ ﺁﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﺻﻮﻻ‌ً ﺍﺣﮑﺎﻡ ﺷﺮﻉ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻧﮑﻪ ﺻﺪﻭﺭ ﺁﻥ ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺐ ﻣﻮﻻ‌ ‏ﺛﺎﺑﺖ ﺷﺪ (ﭼﻪ ﻭﺍﻗﻌﺎً ﻭ ﭼﻪ ﻇﺎﻫﺮﺍً) ﺩﯾﮕﺮ ﺟﺎﯼ ﭼﻮﻥ ﻭ ﭼﺮﺍ ﻧﯿﺴﺖ ﻭ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﻃﺎﻋﺖ ﮐﺮﺩ، ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺮ ﻋﻘﻞ ﻧﺘﻮﺍﻧﺪ ﺑﻪ ﻋﻠﺖ ‏ﺣﮑﻢ ﺩﺳﺖ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﻨﺪ، ﺯﯾﺮﺍ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺟﺎﯼ ﭼﻮﻥ ﻭ ﭼﺮﺍ ﻫﺎﯼ ﻋﻘﻠﯽ ﻧﯿﺴﺖ.

 

  

 ﻣﺜﻼ‌ً ﻣﺎ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﯿﻢ ﭼﺮﺍ ﻧﻤﺎﺯ ﺻﺒﺢ ﺩﻭ ﺭﮐﻌﺖ ﺍﺳﺖ ‏ﻭ ﻧﻤﺎﺯ ﻇﻬﺮ ﭼﻬﺎﺭ ﺭﮐﻌﺖ ﻭ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﻐﺮﺏ ﺳﻪ ﺭﮐﻌﺖ، ﺍﻣﺎ ﺑﺎ ﺍﯾﻨﺤﺎﻝ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﻄﺎﺑﻖ ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﺍﻃﺎﻋﺖ ﮐﻨﯿﻢ. ‏ﺍﺻﻼ‌ً ﺁﯾﺎ ﻻ‌ﺯﻡ ﺍﺳﺖ ﻋﻠﺖ ﻫﺮ ﺣﮑﻢ ﺭﺍ ﺑﺪﺍﻧﯿﻢ؟ ﺁﯾﺎ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ ﻋﻠﺖ ﺍﯾﻨﻬﻤﻪ ﺍﺣﮑﺎﻡ ﺭﺍ ﺩﺍﻧﺴﺖ؟ ﺍﺯ ﺣﮑﻢ ﻣﻮﻻ‌ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﻃﺎﻋﺖ ﮐﺮﺩ ﭼﻪ ﺩﻟﯿﻞ ﺁﻥ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﭼﻪ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻧﺒﺎﺷﺪ. 

ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺍﮔﺮ ﺩﻟﯿﻠﯽ ﻫﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺣﮑﻤﯽ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﺷﺪ ‏ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﻃﺎﻋﺖ ﺍﺯ ﻣﻮﻻ‌ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺣﮑﻢ ﻋﻤﻞ ﮐﺮﺩ ﻧﻪ ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺩﻟﯿﻞ ﺁﻥ.

 


‏ ﺑﺎ ﺍﯾﻨﻬﻤﻪ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﻣﺴﺄﻟﻪ ﯼ ﯾﮏ ﻗﻄﺮﻩ ﺷﺮﺍﺏ ﻭ ﺩﻟﯿﻞ ﺣﺮﻣﺖ ﺁﻥ ﺑﺎ ﺍﻧﺪﮐﯽ ﺗﺄﻣﻞ ﺭﻭﺷﻦ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ.‏‎ 

 1⃣ﻓﺮﺽ ﮐﻨﯿﻢ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﺍﺯ ﺷﺮﻉ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺑﯿﺎﻭﺭﯾﻢ ﮐﻪ ﯾﮏ ﻗﻄﺮﻩ ﺷﺮﺍﺏ ﺍﺷﮑﺎﻝ ﻧﺪﺍﺭﺩ.‎  ﻣﺴﻠﻢ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﻟﯿﻞ ﻧﻘﻠﯽ ﻭ ﺭﻭﺍﯾﺘﯽ ﺑﺮ ﺣﻠﯿﺖ ﯾﮏ ﻗﻄﺮﻩ ﺷﺮﺍﺏ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ‎ . ﺑﻨﺎﺑﺮ ﺍﯾﻦ ﻣﺠﺒﻮﺭﯾﻢ ﺑﻪ ﻋﻘﻞ ﻭ ﺍﺻﻮﻝ ﻋﻤﻠﯿﻪ ﻣﺮﺍﺟﻌﻪ ﮐﻨﯿﻢ‎  ،

ﺍﻭﻻ‌ً ﺭﻭﺍﯾﺎﺕ ﺣﺮﻣﺖ ﺷﺮﺍﺏ، ﻣﻘﺪﺍﺭ ﻭ ﮐﻤﯿﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺣﺮﻣﺖ ﺁﻥ ﺗﻌﯿﯿﻦ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ .ﯾﻌﻨﯽ‎ ‎ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﻣﻄﻠﻖ ﺣﺮﺍﻡ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﭘﺲ ‏ﺣﺮﻣﺖ ﺷﺮﻋﯽ ﻫﻢ ﺷﺎﻣﻞ ﯾﮏ ﻗﻄﺮﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻭ ﻫﻢ ﺷﺎﻣﻞ‎ ‎ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﯾﮏ ﻗﻄﺮﻩ‎ .

 2⃣ﻣﻤﮑﻦ ﺍﺳﺖ ﺑﮕﻮﯾﯿﺪ ﻋﻠﺖ ﺣﺮﻣﺖ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺁﻥ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﻣﺴﺘﯽ ﻭ ﺯﻭﺍﻝ ﻋﻘﻞ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻋﻠﺖ ﺑﺎ ﯾﮏ ﻗﻄﺮﻩ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﻧﻤﯽ ‏ﺷﻮﺩ ﭘﺲ ﯾﮏ ﻗﻄﺮﻩ ﺍﺷﮑﺎﻝ ﻧﺪﺍﺭﺩ‎ .

 ﭘﺎﺳﺦ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﻭﻻ‌ً ﺑﺮ ﻓﺮﺽ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﺴﺖ ﮐﻨﻨﺪﮔﯽ ﻋﻠﺖ ﺣﮑﻢ ﺣﺮﻣﺖ ﺷﺮﺍﺏ ﺑﺎﺷﺪ، ﺑﺎ‎ ‎ﺍﯾﻨﺤﺎﻝ ﺩﻟﯿﻞ ﺑﺮ ﺣﻠﯿﺖ ﯾﮏ ‏ﻗﻄﺮﻩ ﻧﻤﯽ ﺑﺎﺷﺪ. ﺯﯾﺮﺍ ﺍﺩﻟﻪ ﯼ ﺣﺮﻣﺖ ﻣﻄﻠﻖ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺷﺮﺍﺏ‎ ‎ﺭﺍ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﻣﻄﻠﻖ ﺣﺮﺍﻡ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻫﯿﭻ ﺟﺎ ﻧﯿﺎﻣﺪﻩ ﮐﻪ ‏ﻣﻘﺪﺍﺭﯼ ﮐﻪ ﻣﻮﺟﺐ ﻣﺴﺘﯽ ﺷﻮﺩ‎ ‎ﺣﺮﺍﻡ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﻘﺪﺍﺭﯼ ﮐﻪ ﻣﻮﺟﺐ ﻣﺴﺘﯽ ﻧﺸﻮﺩ ﺣﻼ‌ﻝ؛‎  ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺍﮔﺮ ﻓﺮﺿﺎً ﺑﻪ ﺣﮑﻢ ﻋﻘﻞ ﮔﻔﺘﯿﻢ ﯾﮏ ﻗﻄﺮﻩ ﺷﺮﺍﺏ ﺍﺷﮑﺎﻝ ﻧﺪﺍﺭﺩ.

‎  ﺣﺎﻝ ﺍﯾﻦ ﺳﺆﺍﻝ ﭘﯿﺶ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ ﮐﻪ ﺩﻭ ﻗﻄﺮﻩ ﭼﯽ؟ 

ﺍﮔﺮ ﺣﻼ‌ﻝ ﺍﺳﺖ ﺑﺮ ﭼﻪ ﺍﺳﺎﺱ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺣﺮﺍﻡ ﺍﺳﺖ ﭼﺮﺍ؟‎ 

 ﭼﺮﺍ ﯾﮏ ﻗﻄﺮﻩ ﺣﻼ‌ﻝ ﺑﺎﺷﺪ ﺍﻣﺎ ﺩﻭ ﻗﻄﺮﻩ ﺣﺮﺍﻡ؟‎ 

 ﺳﻪ ﻗﻄﺮﻩ ﻭ ﭼﻬﺎﺭ ﻗﻄﺮﻩ ﻭ… ﭼﻪ؟‎  

ﺍﮔﺮ ﺣﻼ‌ﻝ ﺍﺳﺖ ﺍﯾﻦ ﻗﻄﺮﻩ ﻫﺎ ﺗﺎ ﭼﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺑﺮﺳﺪ ﺣﺮﺍﻡ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ؟‎ 

 ﺍﮔﺮ ﻣﻼ‌ﮎ ﺁﻥ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺣﺪ ﻣﺴﺘﯽ ﺍﺳﺖ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﺣﺪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﺴﺖ ﺷﺪﻥ ﺑﻪ‎ ‎ﺩﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩ ﻃﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﻫﻢ ﺣﺪ ‏ﺁﻥ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﯾﺪ ﻭ ﻫﻢ ﺁﻟﻮﺩﻩ ﺑﻪ ﮔﻨﺎﻩ ﻧﺸﻮﯾﻢ؟

‎  ﻭ ﺁﯾﺎ ﺍﯾﻦ ﺣﺪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻭ ﺩﺭ ﻫﻤﻪ ﺣﺎﻝ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﻪ ﺛﺎﺑﺖ ﻭ ﯾﮑﺴﺎﻥ ﺍﺳﺖ؟‎ 

 ﻣﺴﻠﻤﺎً ﻧﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﻣﻼ‌ﮎ ﻭ ﻣﯿﺰﺍﻥ ﺛﺎﺑﺘﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺣﺮﻣﺖ ﺗﻌﯿﯿﻦ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻧﻪ ﺗﻔﺎﻭﺗﯽ ﺑﯿﻦ ﯾﮏ ﻗﻄﺮﻩ ﻭ ﭼﻨﺪ ﻗﻄﺮﻩ. ﻣﻤﮑﻦ ﺍﺳﺖ ﺑﮕﻮﯾﯿﺪ ﻣﻼ‌ﮎ ﺁﻥ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﻣﻘﺪﺍﺭﯼ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﻋﺮﻓﺎً ﻣﻮﺟﺐ ﻣﺴﺘﯽ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ.‏

 ﺍﻣﺎ ﺁﯾﺎ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺭﺩ ﻋﺮﻑ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﻣﻼ‌ﮎ ﻭ ﻣﯿﺰﺍﻥ ﺩﻗﯿﻘﯽ ﺑﺎﺷﺪ؟ ﺗﻮﺟﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﮐﻪ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺷﺮﺍﺏ ﺻﺮﻓﺎً ﻣﻮﺟﺐ ﻋﺬﺍﺏ ﺍﺧﺮﻭﯼ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﻠﮑﻪ ﺣﺪ ﺷﺮﻋﯽ ﻧﯿﺰ ﺩﺍﺭﺩ (ﺗﺎﺯﯾﺎﻧﻪ).

 ﻫﺮ ‏ﮐﺴﯽ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺑﮕﻮﯾﺪ ﻣﻦ ﮐﻤﺘﺮ ﺍﺯ ﻣﻘﺪﺍﺭﯼ ﮐﻪ ﻋﺮﻓﺎً ﻣﺴﺖ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺧﻮﺭﺩﻡ ﻭﻟﯽ ﻣﺴﺖ ﺷﺪﻡ!‏ 

ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﯾﻦ ﺗﺒﻌﺎﺕ ﻭ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺗﺒﻌﺎﺕ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﺳﻼ‌ﻡ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﺻﻞ ﺣﺮﺍﻡ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﻋﻼ‌ﻭﻩ ﺑﺮ ﺍﯾﻦ ﻣﺸﮑﻼ‌ﺕ ‏ﺑﺎﺏ ﮔﻨﺎﻩ ﻭ ﺗﺠﺮﯼ (ﺟﺮﺃﺕ ﺳﺮﭘﯿﭽﯽ ﺍﺯ ﺍﻣﺮ ﻣﻮﻻ‌ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﻥ) ﻧﯿﺰ ﺑﺎﺯ ﻧﺸﻮﺩ.‏ 

‎  ﻋﻼ‌ﻭﻩ ﺑﺮ ﺍﯾﻦ ﺍﮔﺮ ﺣﮑﻢ ﺑﻪ ﺣﻠﯿﺖ ﯾﮏ ﻗﻄﺮﻩ ﻭ ﭼﻨﺪ ﻗﻄﺮﻩ ﺷﻮﺩ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ‎ ‎ﺍﺣﮑﺎﻡ ﻣﺮﺗﺒﻂ ﺑﺎ ﺣﮑﻢ ﺷﺮﺍﺏ ﺗﻐﯿﯿﺮ ‏ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺎﺏ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﻣﺴﺎﯾﻞ ﺑﺎﺯ ﺧﻮﺍﻫﺪ‎ﺷد

‎ .3⃣دﯾﮕﺮ ﺍﺣﮑﺎﻡ ﻭ ﺭﻭﺍﯾﺎﺗﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺣﺮﻣﺖ ﺧﺮﯾﺪ ﻭ ﻓﺮﻭﺵ ﺍﻧﮕﻮﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮﻟﯿﺪ ﺷﺮﺍﺏ ﻭ‎ ‎ﺣﺮﻣﺖ ﺗﻮﻟﯿﺪ، ﻧﮕﻬﺪﺍﺭﯼ، ﺧﺮﯾﺪ ﻭ ‏ﻓﺮﻭﺵ ﺷﺮﺍﺏ ﻭ ﺣﺮﻣﺖ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﻣﺮﺗﺒﻂ ﺑﺎ‎ ‎ﺁﻥ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﻟﻐﻮ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ.‎  ﭼﻮﻥ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺁﻥ ﻫﺎ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻗﻄﺮﻩ ﺍﯼ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﺑﺮ ﻓﺮﺽ ﻣﺎ ﺣﻼ‌ﻝ ﺍﺳﺖ‎  ،

ﺣﺘﯽ ﺳﺎﺧﺖ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﻋﻈﯿﻢ ﺷﺮﺍﺏ ﺣﻼ‌ﻝ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ؛ﭼﻮﻥ ﻣﻠﯿﻮﻥ ﻫﺎ ﻧﻔﺮ ﺣﻖ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻗﻄﺮﺍﺕ ﺣﻼ‌ﻝ ﺷﺮﺍﺏ ‏ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮐﻨﻨﺪ‎  

 


ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯿﺪ ﮐﻪ ﭼﻪ ﺗﺒﻌﺎﺕ ﻭ ﻣﻔﺎﺳﺪﯼ ﺩﺭ ﭘﯽ ﺣﮑﻢ ﺑﻪ ﺣﻠﯿﺖ ﺣﺘﯽ ﯾﮏ ﻗﻄﺮﻩ ﺷﺮﺍﺏ ﺍﺳﺖ‎  ﺁﯾﺎ ﻋﻘﻞ ﭼﻨﯿﻦ ﺣﮑﻤﯽ ﺭﺍ ﺭﻭﺍ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﺪ؟

 

منبع :http://j-shobheh.blogsky.com/1394/06/20/post-139/107-


موضوعات: شبهه
   شنبه 20 آبان 1396نظر دهید »


*حسین(ع) صدا می زند: بیا

خوب گوش کن!
صدای قدم ها؛
صدای سایش کفش ها بر سینه جاده ها؛
کسی می گوید بیا!
چند روز است که در راهی و باز هم خسته نمی شوی.
چون تو خوب این صدا را می شناسی.
صدای حسین را که بی وقفه می گوید بیا بیا بیا…


**سوغات سفر اربعین

اگرچه شعر برایت به سینه ام دارم
برای تا تورسیدن چقدر کم دارم

تو از وجود پُری… بی نهایتی… محضی
منی که آمده ام رنگی از عدم دارم

من از حوالی آن کوچه های بارانی است
که در هوای شما باد در سرم دارم

گدا شدم به در خانه تو آمده ام
چقدر خوب که ارباب با کرم دارم

نفس به سینه ام افتاده باز دلتنگم
چقدر حسرت یک لحظه بازدم دارم

«رواق منظر چشم من آشیانه توست»
عجیب نیست که ایمان به پا قدم دارم

دو دسته اشک گرفته است هیاتی در من
میان شور غزلخوانی ام دو دم دارم

امیر قافله عشق گفته است که من
درون سینه عشاق هم حرم دارم

 


موضوعات: دلنوشته
   چهارشنبه 17 آبان 1396نظر دهید »


موضوعات: تصویر
   سه شنبه 16 آبان 1396نظر دهید »

حجت الاسلام والمسلمین پناهیان در خصوص محبت خدا می گوید :یکی از راه‌ها برای اینکه محبت خدا در دل‌مان بیاید و عاشق خدا بشویم این است که آن‌قدر به محبت خدا فکر کنیم تا از طریق این تفکر، به حب الله برسیم؛ خیلی باید به این محبت فکر کنیم. سعی کنید مدام فکرتان مشغول حب‌الله باشد، سرِ نماز هم فکرتان مشغول حب‌الله باشد و به این فکر کنید که اگر من خدا را دوست داشتم چه تحولی در دلم ایجاد می‌شد؟ خدایی که همۀ دوست‌داشتنی‌های عالم را آفریده است، قطعاً خودش از همۀ آنها دوست‌داشتنی‌تر است. وقتی سر به سجده می‌گذارید یا به رکوع می‌روید، به این فکر کنید که خدایا! کِی می‌شود این در به روی من باز شود و من واقعاً تو را دوست داشته باشم. یعنی فکر و ذکرش را رها نکنید.

ثمرت محبت :
1. بی‌دین‌ترین افراد هم در مقابل «دینداری توأم با محبت» تواضع می‌کنند

• اگر دینداری توأم با محبت باشد، آثار و برکات و فواید زیادی دارد.

• یکی از فوایدش این است که بی‌دین‌ترین و ملحدترین آدم‌ها نیز در مقابل آن دین، آن جامعۀ دینی و آن جانِ متدین تواضع خواهند کرد و جای حرف و حدیثی باقی نمی‌ماند. البته ممکن است باز هم بعضی‌ها باشند که متدینین را تمسخر کنند و این تمسخر تنها اسلحه‌ای است که در مقابل «همۀ» انبیاء الهی به‌کار گرفته شده است: «يا حَسْرَةً عَلَى الْعِبادِ ما يَأْتيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ»(یس/30) چرا هر پیغمبری آمد، او را مسخره کردند؟ چون پیامبران با شور و محبت و عشق به دین می‌پردازند و این مسأله واقعاً معاندین را لال و زمین‌گیر می‌کند و چاره‌ای جز تمسخر برایشان باقی نمی‌گذارد. اما اگر یک جامعۀ بزرگ بتواند با محبت دینداری کند، دیگر همان تمسخرها نیز باقی نخواهد ماند.

2. محبت، قدرت‌آفرین است / ترس دشمنان امام زمان(ع) به خاطر شدت محبت یاران حضرت به ایشان خواهد بود

• از آثار و فواید دیگر محبت این است که قدرت‌آفرین است، یعنی یک قدرت بسیار بزرگ در مقابل دشمنان ایجاد می‌کند. و اوج این قدرت را می‌توان بعد از ظهور حضرت دید. ان‌شاءالله ما باشیم و ظهور را ببینیم، و این روند رو به گسترش رشد دین هم خیلی امید ما را بالا می‌برد، چون می‌بینیم که رشد دین تقریباً تصاعدی شده است. اصلاً این خاصیت دین است که رشد دین کم‌کم شروع می‌شود و بعد یک‌دفعه‌ای اوج می‌گیرد. همان‌طور که خداوند می‌فرماید: «إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ* وَ رَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فىِ دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا»(نصر/1و2)

• در زمان ظهور حضرت، آن چیزی که حکومت می‌کند محبت است؛ یعنی این محبت است که امنیت می‌آورد، این محبت است که جلوی زبان یاوه‌گویان را خواهد گرفت، این محبت است که دشمنان را قلع و قمع می‌کند. اما چرا محبت این اثر را دارد؟ نه اینکه محبت، خودش مانند شمشیری باشد که دشمنان دین را نابود ‌کند، نه! خودِ محبت این‌گونه نیست اما وقتی اصحاب امام زمان(ع) شدیداً به او محبت داشته باشند، همین محبت دشمنان را به شدت می‌ترساند. لذا امام محمد باقر(ع) می‌فرماید: «خداوند امام زمان(ع) را به وسیلۀ «رعب» کمک می‌کند؛ الْقَائِمُ مِنَّا مَنْصُورٌ بِالرُّعْبِ مُؤَيَّدٌ بِالنَّصْرِ»(كمال‌الدين و تمام النعمة/ج‏1/ص331)

• چه چیزی رعب ایجاد می‌کند؟ ظالمان با ظلم و جنایت کردن، رعب ایجاد می‌کنند اما برای امام زمان(ع) محبت یاران حضرت است که در دل دشمنانش رعب ایجاد می‌کند. همان محبتی که نسبت به علی(ع) نداشتند و لذا حضرت غریب ماند. رُعبی که در دل دشمنان امام زمان(ع) می‌افتد ناشی از اخلاق خشنِ یاران حضرت نیست. این رعب ناشی از شمشیر و دیکتاتوری و ظلم و جور نیست. بلکه ناشی از محبت شدید یاران حضرت به ایشان است که حاضرند صدبار برایش بمیرند، و البته تعداد کسانی که این‌گونه به حضرت عشق می‌ورزند فراوان است، نه اینکه مثل زمان ائمۀ اطهار(ع) تعداد این یاران وفادار کم باشد. بعد از ظهور حضرت، محبّت او در دل مردم جاى مى‌گیرد و عشق و علاقۀ مردم به امام زمان(ع) به حدّی زیاد خواهد بود که در یاد هیچ‌کس، غیر او نخواهد بود. (امیرالمؤمنین(ع): إذا نادى مُنادٍ من السَّماء: «إنّ الحَقَّ في آلِ محمّدٍ» فعندَ ذلكَ يَظهرُ المَهديُّ على أفواهِ النّاسِ، و يُشْرَبونَ حُبَّهُ ، فلا يكونُ لَهم ذِكْرٌ غـيرُهُ ؛ میزان الحکمه/ ١٣٣٣-اثباة الهداة/5/247-کنزالعمال/39665) این محبت شدید، یک رعبی را در دل دشمن ایجاد می‌کند، لذا دیگر کسی جرات نمی‌کند علیه حضرت رفتار یا گفتاری انجام دهد.

دشمنان ما در مقابل رعبی که محبت ما به حسین(ع) در آنها ایجاد کرده، می‌خواهند یک رعب دیگر درست کنند لذا تصاویر جنایت‌های خودشان را منتشر می‌کنند

• محبت در دل دوستان قدرت‌آفرین است، و در دل دشمنان رعب‌آفرین است. همین الان محبت اباعبدالله(ع) رعبی را در دل دشمنان ما انداخته و غوغایی به‌پا کرده است. لذا دارند سعی می‌کنند این ترس را به خودشان نگیرند بلکه با جنایت‌های خودشان سعی دارند این ترس را به سمت ما بیندازند. اینکه سرِ دختر بچۀ سه‌ساله را می‌برند، یا قلب یک جوان را در می‌آورند و به دندان می‌کشند، و اینکه اصرار دارند سر ببرند و فیلم‌برداری کنند و این فیلم‌ها را پخش کنند، به خاطر این است که می‌خواهند ترس و وحشت ایجاد کنند. می‌خواهند در مقابل رعبی که محبت حسین(ع) در دل‌های آنها ایجاد کرده است، یک رعب دیگر درست کنند و چاره‌ای هم جز این ندارند. لذا برایشان مهم نیست که انتشار این تصاویر در میان مردم موجی از تنفر علیه آنها ایجاد خواهد کرد، چون الان به ایجاد رعب و ترس نیاز دارند. در سال‌های اخیر هم این راهپیمایی بیست‌ میلیونی اربعین که معجزۀ محبت اباعبدالله(ع) است، در دل‌ دشمنان ما رعب ایجاد کرده است.

• محبت، قدرت انسان را بالا می‌برد و وقتی یک دین، سرشار از محبت شد، قدرت این دین و جامعۀ دینی افزایش پیدا می‌کند. و خداوند از ما خواسته است که دین را با محبت داشته باشیم. «وَ الَّذينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ»(بقره/165) البته این محبت خود به خود باید در دل‌مان بالا برود، اما راه‌هایی هم برای تقویت این محبت وجود دارد و با استفاده از این راه‌ها باید کاری کنیم که این محبت در دل‌مان بالا برود.

3. افزایش محبت به خدا موجب لذت بردن از دینداری است

• یکی دیگر از فواید افزایش محبت خدا این است که انسان از دینداری خودش لذت می‌برد، چنان لذتی که اهل دنیا از دنیای خود نمی‌برند. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «اهل تقوا، با مردم دنيا در دنياشان شريك شدند، امّا مردم دنيا در آخرت آنها شركت نشدند، آنها در بهترين خانه‏هاى دنيا سكونت كردند و بهترين خوراك‏هاى دنيا را خوردند و همان لذّت‏هايى را چشيدند كه دنياداران چشيده بودند و از دنيا بهره گرفتند آن‌گونه كه متكبّران دنيا بهره‏مند بودند؛ أَنَّ الْمُتَّقِينَ ذَهَبُوا بِعَاجِلِ الدُّنْيَا وَ آجِلِ الْآخِرَةِ فَشَارَكُوا أَهْلَ الدُّنْيَا فِي دُنْيَاهُمْ وَ لَمْ يُشَارِكُوا أَهْلَ الدُّنْيَا فِي آخِرَتِهِمْ‏ سَكَنُوا الدُّنْيَا بِأَفْضَلِ مَا سُكِنَتْ وَ أَكَلُوهَا بِأَفْضَلِ مَا أُكِلَتْ فَحَظُوا مِنَ الدُّنْيَا بِمَا حَظِيَ بِهِ الْمُتْرَفُونَ وَ أَخَذُوا مِنْهَا مَا أَخَذَهُ الْجَبَابِرَةُ الْمُتَكَبِّرُون‏»(نهج‌البلاغه/نامه 27)

امام(ره): کسانی که دین را به صورت قشری به مردم منتقل می‌کنند، شیاطین طریق الی‌الله هستند/دین با قوانین خُشک راهنمایی و رانندگی فرق می‌کند

• اگر در آموزش و پرورش زیبایی و محبوبیت دین را جا نمی‌اندازند اشتباه است. اگر در دانشگاه‌ها در درس‌های معارف، دین را عزیز دلِ آدم‌ها قرار نمی‌دهند اشتباه است. شاید به اندازۀ کافی هنرش را نداریم که این کار را نجام دهیم.

• دین با قوانین راهنمایی و رانندگی فرق می‌کند، آدم‌ها هرچقدر هم به قوانین راهنمایی رانندگی نیاز داشته باشند، به آن عشق نمی‌ورزند! چون اینها یک‌سری قوانین خشک و بی‌روح است. وای بر کسانی که دستورات دینی را این‌طوری به دیگران منتقل می‌کنند. حضرت امام(ره) با کسانی که دین را بدون آن روح و اخلاق باطنی‌اش به مردم منتقل می‌کنند، خیلی محکم برخورد می‌کند و می‌فرماید: «كسانى كه دعوت به صورت محض مى‏كنند و مردم را از آداب باطنيّه باز مى‏دارند و گويند شريعت را جز اين صورت و قشر معنى و حقيقتى نيست، شياطين طريق إلى اللّه و خارهاى راه انسانيّتند، و از شرّ آنها بايد به خداى تعالى پناه برد كه نور فطرت اللّه را كه نور معرفت و توحيد و ولايت و ديگر معارف است در انسان منطفى مى‏كنند»(آداب الصلاة/ص154)

• کسانی که دین را به صورت قشری به مردم منتقل می‌کنند، انگار دارند قوانین راهنمایی رانندگی به مردم یاد می‌دهند! درحالی که این دین، سراسر عشق و شور است، محبت خدا آتشی است که دل‌ها را به آتش می‌کشد. امام رضا(ع) می‌فرماید: کسی ذکر خدا کند و نماز بخواند ولی مشتاق ملاقات خدا نشود خودش را مسخره کرده است؛ مَنْ ذَكَرَ اللَّهَ تَعَالَى خَالِياً وَ لَمْ يَشْتَقْ إِلَى لِقَائِهِ فَقَدِ اسْتَهَزَأَ بِنَفْسِه‏»(مجموعۀ ورام/2/111)

اگر محبت به دین در دل ما غوغا می‌کرد، تهاجم فرهنگی و ماهواره‌ها اثری نداشت

• دین تنها یک سلسله استدلالات خشک کلامی نیست، این استدلالات بیشتر به درد مرزداران دین می‌خورد که در حال دست و پنجه نرم کردن با با کافران و ملحدان هستند و به کار عموم متدینین نمی‌آید. باید کاری کرد که افراد دیندار، از دین لذت ببرند؛ الان مشکل ما این است. اگر محبت به دین در دل ما غوغا می‌کرد، تهاجم فرهنگی و ماهواره‌ها چیزی نبود که بخواهد مردم ما را تهدید کند، یعنی اصلاً اثری نداشت. همین امروز هم ماهواره‌ها و رسانه‌های دشمن، هرچقدر تلاش کنند، آیا می‌توانند عزاداری امام حسین(ع) را از رونق بیندازند؟! دیگر در این عالم چیزی نمانده که این ماهواره‌ها برای اغوای مردم از آن استفاده نکرده باشند، اما آیا می‌توانند با موج محبت حسینی مقابله کنند؟! چرا نمی‌توانند؟ چون در مکتب امام حسین(ع) عشق جریان دارد، یعنی مردم امام حسین(ع) را دوست دارند. لذا وقتی از ما می‌پرسند چرا به روضه می‌روید و چرا برای امام حسین(ع) عزاداری می‌کنید؟ می‌گوییم: «چون دوست داریم!» و این جوابی است که دهان همۀ یاوره‌گویان را می‌بندد و در مقابلش حرفی برای گفتن ندارند.

• امام حسین(ع) عمیق‌ترین سخن دینی را برای ما قابل تجربه کرده است. لذا اگر می‌خواهی به دین خدمت کنی، بیا همان کاری که امام حسین(ع) با ما انجام داده است را یک‌مقدار در بخش‌های دیگر دین هم توسعه بده و بقیۀ دین را هم برای خودت محبوب قرار بده؛ مثلاً نماز باید برای ما محبوب باشد. اینکه خداوند می‌فرماید: «وَ لكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإيمانَ وَ زَيَّنَهُ في‏ قُلُوبِكُمْ»(حجرات/7) دین باید در نزد ما محبوب باشد. این محبت است که غوغا می‌کند، اگر این محبت نباشد، مشکلات زیاد خواهد بود.

دین سرگرمی و لذت انسان را هم تأمین می‌کند/ اگر مردم از دین بیشتر لذت ببرند، دیگر دنبال شهوات نخواهند رفت

• دین که فقط چهارتا قانون حقوقی نیست، دین آتش است و دلِ آدم را به آتش می‌کشد، دین سرگرمی و لذت انسان را هم تأمین می‌کند. اصلاً مردم چرا سراغ شهوات می‌روند؟ به خاطر اینکه می‌خواهند لذت ببرند، حالا اگر از دین بیشتر لذت ببرند، دیگر دنبال شهوات نخواهند رفت و درنتیجه خودِ مردم، همۀ این برنامه‌های غیراخلاقی را دور می‌ریزند چون می‌گویند: «از این چیزها خوشم نمی‌آید و زیاد از آن لذت نمی‌برم.»

• اگر محبت به خدا را در دل خودمان افزایش دهیم، مقاومت ما در مقابل شهوات، ابلیس و تهاجم‌های دیگران بیشتر می‌شود و قدرت ما در مقابل اینها افزایش پیدا می‌کند و در دل دشمن رعب ایجاد می‌کند و از بندگی خودمان هم بیشتر لذت می‌بریم.

4. محبت یکی از نوادر عواملی است که می‌تواند از عُجب جلوگیری کند

• یکی دیگر از آثار محبت این است که محبت یکی از نوادر عواملی است که می‌تواند از عُجب جلوگیری کند. امان از وقتی که مذهبی‌ها و اهل عبادت دچار عجب شوند. اگر چیزی نباشد که از عُجب جلوگیری کند، برخی مذهبی‌ها از لامذهب‌ها خطرناک‌تر می‌شوند. عُجب موجب حبط عمل می‌شود و عبادات و کارهای خوب انسان را فاسد می‌کند و از بین می‌برد. خداوند از عُجب خیلی بدش می‌آید، به حدّی که امام صادق(ع) می‌فرماید: «خداوند می‌داند که گناه برای مؤمن بهتر از عُجب است و اگر غیر از این بود، خدا هیچ مؤمنی را مبتلا به گناه نمی‌کرد؛ إِنَّ اللَّهَ عَلِمَ أَنَّ الذَّنْبَ خَيْرٌ لِلْمُؤْمِنِ مِنَ الْعُجْبِ وَ لَوْ لَا ذَلِكَ مَا ابْتُلِيَ مُؤْمِنٌ بِذَنْبٍ أَبَداً»(کافی/2/313)

• عُجب خیلی راحت به دل انسان راه پیدا می‌کند. تقریباً محال است کسی عبادت کند یا کار خوبی انجام دهد ولی عُجب به سراغش نرود. البته ما یک تجربۀ خیلی خوب داریم که عُجب هم در آن راه ندارد و آن روضۀ اباعبدالله(ع) است. وقتی به روضۀ امام حسین(ع) می‌رویم و برمی‌گردیم، دچار عُجب و غرور نمی‌شویم چون قهرمان ما را زده‌اند و روی زمین افتاده است، البته به او افتخار می‌کنیم ولی چون در ظاهر کشته شده و شکست خورده است، دیگر جایی برای عُجبِ ما گریه‌کن‌های امام حسین(ع) باقی نمی‌ماند.

• بالاخره یک عاملی باید باشد که بقیۀ قسمت‌های دین ما را حفظ کند و آن هم محبت امام حسین(ع) است. امام حسین(ع) فقط عامل حفظ دین در عرصۀ تاریخ نیست، بلکه عامل حفظ دین در وجود یک آدم نیز هست. بالاخره یک عمل باید باشد که دچار آفتِ عُجب نشود و بماند، و آن هم گریه و ناله بر اباعبدالله‌الحسین(ع) است. محبت به خدا و دین هم از همین جنس است و لذا از عُجب جلوگیری می‌کند.

چگونه محبت خدا را به دل وارد کنیم؟ / با فکر کردن به حب الله، می‌توان به محبت خدا رسید/ «اولی الالباب» از طریق تفکر به حب الله می‌رسند

• حالا چه‌کار کنیم این محبت در دل‌ِ ما بیاید؟ چون تغییر دادن دل خیلی سخت است و دلِ انسان به این سادگی تکان نمی‌خورد و حرف گوش نمی‌کند. امام صادق(ع) می‌فرماید: «جابجا کردن کوه‌ها آسانتر از این است که قلبی بخواهد از جایش تکان بخورد؛ إزالَةُ الجِبالِ أهوَنُ مِن إزالَةِ قَلبٍ عَن مَوضِعِهِ» (تحف العقول/ص358)

• یکی از راه‌ها برای اینکه محبت خدا در دل‌مان بیاید و عاشق خدا بشویم این است که آن‌قدر به محبت خدا فکر کنیم تا از طریق این تفکر، به حب الله برسیم؛ خیلی باید به این محبت فکر کنیم. کسانی هستند که خداوند در قرآن آنها را «اولی‌ الالباب» صدا می‌زند، یعنی صاحبان اندیشه. «لُبّ» یعنی اندیشه و دستگاهی که آدم با آن فکر می‌کند. اولی الالباب یا صاحبان خِرَد چه کسانی هستند؟ امام صادق(ع) می‌فرماید: اولی الالباب کسانی هستند که با فکر کار می‌کنند. آن‌قدر فکر می‌کنند که از طریق تفکر به حب الله می‌رسند؛ «إِنَّ أُولِي الْأَلْبَابِ الَّذِينَ‏ عَمِلُوا بِالْفِكْرَةِ حَتَّى وَرِثُوا مِنْهُ حُبَّ اللَّهِ»(کفایه‌الاثر/ص257)

• اگر می‌خواهی به محبت خدا برسی، با فکر کردن به حب‌الله می‌توانی برسی. مگر تفکر انسان را به محبت می‌رساند؟ بله، تفکر می‌تواند تو را به حب‌الله برساند. مثلاً یک راهش این است که در جلساتی (به صورت هفتگی یا حتی روزانه) شرکت کنید که در آن از محبت خدا صحبت می‌شود. سعی کنید مدام فکرتان مشغول حب‌الله باشد، سرِ نماز هم فکرتان مشغول حب‌الله باشد و به این فکر کنید که اگر من خدا را دوست داشتم چه تحولی در دلم ایجاد می‌شد؟ خدایی که همۀ دوست‌داشتنی‌های عالم را آفریده است، قطعاً خودش از همۀ آنها دوست‌داشتنی‌تر است. وقتی سر به سجده می‌گذارید یا به رکوع می‌روید، به این فکر کنید که خدایا! کِی می‌شود این در به روی من باز شود و من واقعاً تو را دوست داشته باشم. یعنی فکر و ذکرش را رها نکنید.

• حضرت در ادامۀ روایت فوق می‌فرماید: «وقتی که محبت خدا به قلب انسان برسد، قلبش نورانی می‌شود و لطف و مرحمت و عنایت خدا با سرعت به او می‌رسد و برکات زندگی، او را فرا می‌گیرد. وقتی برکت، وجودش را گرفت، او اهل حکمت می‌شود و با حکمت سخن می‌گوید. و وقتی که حکیم شد، صاحب بصیرت و تیزبینی خواهد شد، و با قدرت عمل خواهد کرد و به قدرت می‌رسد و بعد هفت آسمان را می‌شناسد و می‌فهمد و وقتی به این مرحله رسید، دیگر شهوت و محبتش صرف خالقش می‌شود، (یعنی نه تنها دیگر بین شهواتش و محبت خدا گیر نمی‌کند که کدام را انتخاب کند، بلکه اصلاً شهوتش در محبت خدا خواهد بود)؛ فَإِنَّ حُبَّ اللَّهِ إِذَا وَرِثَهُ الْقَلْبُ اسْتَضَاءَ بِهِ وَ أَسْرَعَ إِلَيْهِ اللُّطْفُ فَإِذَا نَزَلَ مَنْزِلًا صَارَ مِنْ أَهْلِ الْفَوَائِدِ فَإِذَا صَارَ مِنْ أَهْلِ الْفَوَائِدِ تَكَلَّمَ بِالْحِكْمَةِ فَإِذَا تَكَلَّمَ بِالْحِكْمَةِ صَارَ صَاحِبَ فِطْنَةٍ فَإِذَا نَزَلَ مَنْزِلَةَ الْفِطْنَةِ عَمِلَ فِي الْقُدْرَةِ فَإِذَا عَمِلَ بِهِ مَا فِي الْقُدْرَةِ عَرَفَ الْأَطْبَاقَ السَّبْعَةَ فَإِذَا بَلَغَ هَذِهِ الْمَنْزِلَةَ جَعَلَ شَهْوَتَهُ وَ مَحَبَّتَهُ فِي خَالِقِه»(کفایه‌الاثر/ص257)

کسانی که فقط خدا و خوبی‌ها را دوست دارند، چگونه رشد می‌کنند؟

• سؤالی که اینجا مطرح می‌شود این است: بالاخره آدم باید مخالف برخی از دوست‌داشتنی‌هایش عمل کند تا رشد کند، پس کسانی که فقط خدا و خوبی‌ها را دوست دارند، چگونه رشد می‌کنند؟ اینها که علاقۀ بد ندارند تا با آن مخالفت کنند و در اثر این مبارزه، رشد کنند؟! پاسخ این است که اینها چون فقط چیزهای خوب را دوست دارند، باید مخالف بعضی از همین دوست‌داشتنی‌های خوبشان عمل کنند. مثلاً حضرت ابالفضل(ع) دوست داشت قبل از علی اکبر(ع) و قاسم‌بن‌الحسن(ع) به میدان برود، چون خیلی برایش سخت بود که شاهد شهادتِ این دو بزرگوار باشد، لذا چند بار از امام حسین(ع) اجازۀ میدان خواست، اما امام حسین(ع) فرمود: «تو علمدار لشکر من هستی و اگر بروی لشکر من متفرق می‌شود؛ يا أَخِي أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي وَ إِذَا مَضَيْتَ تَفَرَّقَ عَسْكَرِي‏»(بحارالانوار/ج45/ص41) لذا ابالفضل(ع) برخلاف این خواستۀ خودش عمل کرد و به میدان نرفت.

• ابالفضل(ع) در کربلا دوست داشت برای امام حسین(ع) علمداری کند، لذا وقتی امام حسین(ع) فرمود: تو علمدار لشکر من هستی، همۀ وجود عباس شده بود دست‌ها و پرچمش، اما در کنار علقمه همین دوست‌داشتنی خوب را هم برای خدا داد …

منبع: .mashreghnews.ir/news


موضوعات: سخنرانی دینی
   سه شنبه 16 آبان 1396نظر دهید »

1 ... 4 5 6 7 8 9 ...10 ...11 12 14 15

 
مداحی های محرم